برنگ زاغ. کنایت از شب و هر چیز سیاه: برآمد زاغ رنگ و ماه پیکر یکی میغ از فراز کوه قارن. منوچهری. چو روز سپید از شب زاغ رنگ برآمد چو کافور از اقصای زنگ. نظامی. همه زیور روم شد زاغ رنگ بروم اندر آمد شبیخون زنگ. نظامی
برنگ زاغ. کنایت از شب و هر چیز سیاه: برآمد زاغ رنگ و ماه پیکر یکی میغ از فراز کوه قارن. منوچهری. چو روز سپید از شب زاغ رنگ برآمد چو کافور از اقصای زنگ. نظامی. همه زیور روم شد زاغ رنگ بروم اندر آمد شبیخون زنگ. نظامی
دارای رنگی چون لعل. سرخ: دو یاقوت دادش دگر لعل رنگ صدوبیست مثقال هر یک به سنگ. اسدی (گرشاسب نامه). حریفان خراب از می لعل رنگ سر چنگی از خواب در بر چو چنگ. سعدی
دارای رنگی چون لعل. سرخ: دو یاقوت دادش دگر لعل رنگ صدوبیست مثقال هر یک به سنگ. اسدی (گرشاسب نامه). حریفان خراب از می لعل رنگ سر چنگی از خواب در بر چو چنگ. سعدی
ادکن. (یادداشت مؤلف). نیل فام. کبود نیلی: هوا شد سیاه و زمین نیل رنگ دلیران لشکر به سان پلنگ. فردوسی. بپوشید سهراب خفتان جنگ نشست از بر چرمۀ نیل رنگ. فردوسی. از چرخ نیل رنگ چه نالد حسود تو از سیر کلک تو شد در ناله و غرنگ. سوزنی. ای پایگاه قدر تو بر چرخ نیل رنگ دور ورا شتاب و بقای ترا درنگ. سوزنی. به دریا ماند موج نیل رنگش که در دل بود هم در هم نهنگش. نظامی. نفس را چو زین طارم نیل رنگ گذرگه درآمد به دهلیز تنگ. نظامی. ، کنایه از اسب سیاه رنگ: سیاوش فرود آمد از نیل رنگ پیاده گرفتش به آغوش تنگ. فردوسی
ادکن. (یادداشت مؤلف). نیل فام. کبود نیلی: هوا شد سیاه و زمین نیل رنگ دلیران لشکر به سان پلنگ. فردوسی. بپوشید سهراب خفتان جنگ نشست از بر چرمۀ نیل رنگ. فردوسی. از چرخ نیل رنگ چه نالد حسود تو از سیر کلک تو شد در ناله و غرنگ. سوزنی. ای پایگاه قدر تو بر چرخ نیل رنگ دور ورا شتاب و بقای ترا درنگ. سوزنی. به دریا ماند موج نیل رنگش که در دل بود هم در هم نهنگش. نظامی. نفس را چو زین طارم نیل رنگ گذرگه درآمد به دهلیز تنگ. نظامی. ، کنایه از اسب سیاه رنگ: سیاوش فرود آمد از نیل رنگ پیاده گرفتش به آغوش تنگ. فردوسی